محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - یکی از مجموعههای جذاب و پرستاره شبکه خانگی که از ابتدای اسفند سال گذشته پخش خود را آغاز کرد و به مرور جایگاهش بین مردم را به دست آورد، سریال «می خواهم زنده بمانم» است. این مجموعه به کارگردانی شهرام شاه حسینی برای شبکه خانگی ساخته شده و هر قسمت زوایای تازهای از ظرفیت هایش را رو میکند. شاید هنوز قضاوت درباره کیفیت این سریال زود باشد، اما تا همین جای کار که هفت قسمت از «می خواهم زنده بمانم» پخش شده، در مورد آن میتوان گفت که روی لبه باریک اصالت یا تقلبی بودن راه میرود و هر تصمیم نویسندگانش میتواند سریال را به یکی از این دو مسیر هدایت کند. در واقع، «می خواهم زنده بمانم» هم این ظرفیت را دارد که با توزیع قسمتهای بعدی به یکی از آثار ماندگار تاریخ شبکه خانگی تبدیل شود و هم در معرض آن است که یک سریال تکراری لقب بگیرد که با تکرار کلیشهها و بازسازی الگوهای امتحان پس داده، برای خالی کردن جیب مردم خیز برداشته است.
نشانههای اولیه اصالت
یکی از نکات امیدوارکننده سریال «می خواهم زنده بمانم» به شیوه تولید و پخش آن مربوط است. این مجموعه در سکوت مطلق خبری ساخته شده بود و برخلاف تیمهای تبلیغاتی دیگر مجموعههای شبکه نمایش خانگی که از ماهها قبل برای پخش سریالشان مقدمه چینی میکنند، در کمال آرامش توزیع خود را شروع کرد. در واقع، شهرام شاه حسینی و همکارانش به مخاطب اجازه دادند که در یک فضای سالم، بر اساس کیفیت مجموعه، درباره تماشای آن تصمیم بگیرد، نه بر مبنای هیاهو و تبلیغات فضای مجازی. «می خواهم زنده بمانم» در این شش قسمت ابدا سعی نکرده با خلق یک سکانس جنجالی، تصاویر روابط نامتعارف، طراحی دیالوگهای کوبنده نمایشی یا هر چیز دیگری که امکان بازنشر شدن در شبکههای اجتماعی را داشته باشد، به چشم مخاطب بیاید.
علاوه بر این، روش انتخاب تیم بازیگران، کیفیت بصری سریال، استفاده از عوامل کارکشته و دیگر شاخصههای هنری جانبی در مجموعه «می خواهم زنده بمانم» نشان میدهند که شاه حسینی کمال احترام را برای بیننده قائل است و ابدا نمیخواهد در آنچه تحویل مردم میدهد، کم و کسری وجود داشته باشد. از تیتراژ مسحورکننده با صدای همایون شجریان گرفته تا انتخاب بازیگران باکیفیت و اسم ورسم دار برای نقشهای ساده و فرعی و کیفیت طراحی صحنه در لوکیشنهای دشوار، دلایل متعددی وجود دارد که بپذیریم این سریال میتواند اثری باکیفیت و جدی در شبکه خانگی باشد.
تیم بازیگران
«می خواهم زنده بمانم» مجموعه پرستارهای به حساب میآید که
حامد بهداد مهمترین اتفاق آن است. بهداد باتجربه و کاربلدکه با وجود کارنامه درخشان سینمایی، تا کنون در شبکه خانگی چندان موفق نبوده، با این سریال عزم جزم کرده تا مخاطبانش را در مورد شایستگیهای خود متقاعد کند. او که در سالهای قبل با مجموعه متوسط
«دندون طلا» در شبکه خانگی حاضر شده بود و چندی پیش هم با سریال
«دل» شکست سختی در این مدیوم متحمل شد، حالا با نقش متفاوت و پیچیده امیر شایگان، اجرایی آبرومند و چندوجهی ارائه میکند؛ شخصیتی که در عین آرامش و درون گرایی، ترسناک و مرموز است.
سحر دولتشاهی بازی در نقش هما را بر عهده دارد که این شخصیت در چالش بزرگی قرار گرفته و اجرایش تلاش زیادی میطلبد. شخصیت هما اولین بار در قسمت هفتم به طور جدی محک خورد و اجرای خوبی هم داشت. مهران احمدی و بابک کریمی دو هنرپیشه مکمل و درجه یک مجموعه هستند که شاید در مرکز اثر قرار نداشته و سکانسهای پرتعدادی برایشان در نظر گرفته نشده باشد، اما حضورشان میتواند به وزن سریال و کیفیت اجرایی آن کمک شایانی بکند.
امیر نوروزی، ستاره نوظهور و موفق جشنواره فجر اخیر که با دو فیلم
«مامان» و «مصلحت» حسابی درخشیده بود و این روزها در
«مردم معمولی»، سریال خانگی رامبد جوان، هم بازی میکند، در این مجموعه حضور دارد و بیگمان در ادامه تأثیرش در روند سریال بیشتر خواهد شد. به این فهرست
آزاده صمدی و فرید سجادی حسینی را هم اضافه کنید که
«می خواهم زنده بمانم» هنوز از آنها رونمایی نکرده، اما هر کدامشان میتوانند یک شگفتی جذاب در این مجموعه باشند.
پیرنگ خطرناک شهرزاد
صحبت کردن از پیرنگ یا خط اصلی قصه سریال «می خواهم زنده بمانم»، بدون لو دادن داستان، بسیار دشوار است؛ با این حال، شبکههای اجتماعی در یکی دو هفته اخیر پر از صحبت در این باره بوده و نیز کسانی که سریال را ندیده اند هم کم و بیش در جریان ماجرا هستند. مسئله به طور ساده این است که پیرنگ «می خواهم زنده بمانم» به شکل خطرناکی به فصل اول سریال موفق «شهرزاد» نزدیک شده و اگر سریال شهرام شاه حسینی در ادامه راه، لحن و دغدغههای خاص خودش را پیدا نکند، تا حد یک فاجعه در شبکه نمایش خانگی کیفیتش را از دست میدهد.
ماجرا بر سر یک اتفاق سهوی و موقعیت دشوار متعاقب آن است که چشم پوشی شخصیت اصلی زن از عشق خود و تن دادن به یک ازدواج اجباری و برخلاف میل باطنی را به وی تحمیل میکند. همان طور که مستحضرید، این مثلث ترسیم شده بین حامد بهداد، سحر دولتشاهی و پدرام شریفی، به شکلی باورنکردنی، به مثلت شهاب حسینی، ترانه علیدوستی و مصطفی زمانی در سریال «شهرزاد» شباهت دارد. بر این اساس، «می خواهم زنده بمانم» محکوم است به اینکه هویت مجزایی برای قصه اش دست وپا کند و خودش را از مقایسه شدن با «شهرزاد» نجات دهد؛ در غیر این صورت، به یک اشتباه بزرگ در شبکه خانگی تبدیل خواهد شد و فقط قصه دهه سی «شهرزاد» را دوباره در دهه شصت و به شکلی دیگر بازنشر کرده است.
نکته درخور تأمل در این مورد، تجربه شهرام شاه حسینی و نام نویسندگان سریال است. کارگردان مجموعه باید به این شباهت عجیب توجه داشته و با در نظر گرفتن رویکرد سرشار از احترام او نسبت به مخاطب که در بالا توضیح دادیم، بعید است ماجرا را تا این حد سهل انگارانه و دم دستی برگزار کند. پویا سعیدی و پوریا کاکاوند نویسندگان «می خواهم زنده بمانم» هستند که نام و نشان بزرگی در عرصه نویسندگی ندارند. بنابراین، احتمال قویتر آن است که فیلم نامه نوشته شده این دو نویسنده، حاوی نکاتی ارزندهتر از تکرار قصه مثلث عشقی «شهرزاد» بوده و همین ظرفیتهایی که هنوز به منصه ظهور نرسیده اند، باعث شده اند که شهرام شاه حسینی کار این زوج نویسنده را مبنای تولید اثری با استانداردهای مناسب، هزینه بالا و این مختصات سینمایی قرار دهد.